برادر کوچکتر دارد به زمین آسیب میزند. او یا باید مسیرش را تغییر دهد یا منجر به ویرانی طبیعت میشود. این را Izquierdo وقتی در کنارم قدم میزد بیان کرد.
در مسیری که همراه با مامو یا همان رهبر روحانی مردمان بومی کلمبیا در دل جنگل میپیمودم تا برای یک تذهیب نفس روحانی آماده شوم صدای فلوت از منبعی نامعلوم به گوش میرسید. او صندلهایش را درآورد و روی یک تخته سنگ در کنار جریان تند رودخانه نشست. او به من فرمان داد کفشهایم را دربیاورم و وارد آب شوم سپس ریسمانی به دستم داد که نمادی از بند ناف بین انسان و مادر طبیعت بود و از من خواست تمام افکارم را روی آن متمرکز کنم.
موهای ضخیم و درهم پیچیده شده Izquierdo از زیر کلاهی که به احترام کوههای مقدس سانتا ماریا نوادا پوشیده روی شانههایش ریخته شده است. او یک شلوار سفید ضخیم را با شنلی از جنس الیاف طبیعی پوشیده و یک کمربند نیز دارد. ظاهر او مرا به یاد شخصیت جنگ ستارگان، Jedi، میانداخت. یک فرد خردمند از گروه محافظان نجیبزاده که با قدرت ذهنی به دنبال راهکارهای مسالمتآمیز و عادلانه میگردد. این استعاره کاملا برای او مناسب است.
«برای اینکه بتوانیم جلوی برادر کوچک را بگیریم تا به محیط آسیب نزند باید او را بیشتر با فرهنگ خودمان آشنا کنیم» Izquierdo این جمله را میگوید و به دنیای مدرن اشاره میکند.
Arhuaco در کنار Kogi و Wiwa یکی از سه قبایلی است که اجدادشان با تمدن پیشرفته و باستانی Tairona در ارتباط بودهاند. این قبایل به طرز وحشتناکی تحت سلطه حکومت اسپانیاییها در قرن شانزدهم درآمدند و کسانی که توانستند جان سالم به دربرند به کوههای سانتا مار تا که در امتداد ساحل کارائیب در کلمبیا قرار دارند پناه بردند. درواقع این رشتهکوهها که مرتفعترین کوهها در خط ساحلی هستند.
Arhuaco در کنار Kogi و Wiwa یکی از سه قبایلی است که اجدادشان با تمدن پیشرفته و باستانی Tairona در ارتباط بودهاند. این قبایل به طرز وحشتناکی تحت سلطه حکومت اسپانیاییها در قرن شانزدهم درآمدند و کسانی که توانستند جان سالم به دربرند به کوههای سانتا مار تا که در امتداد ساحل کارائیب در کلمبیا قرار دارند پناه بردند. درواقع این رشتهکوهها که مرتفعترین کوهها در خط ساحلی هستند و تنوع کاملی از انواع آبوهواها از ساحلی رطوبتی و جنگلهای استوایی گرفته تا تندرهای آلپی و قلههای یخی را شامل میشود، زادگاه این قبایل است. بنا بر اعلام یونسکو به عنوان حافظ انسان و بشریت این رشتهکوه در ژورنال Science به عنوان غیرقابل جایگزینترین اکوسیستم زمین در سال 2013 نامگذاری شد.
این سه قبیله که مجموعا 90000 نفر جمعیت دارند خودشان را «برادر بزرگتر» مینامند و به دست mamo ها رهبری میشوند. این رهبران دارای قدرت جهانبینی باستانی هستند (یک تفسیر آگاهانه از جهان) که آن را مدیون عبادت و نگهداری از مادر طبیعت هستند.
Mamo ها معتقدند که روحشان به طور منحصربهفردی در تسخیر یک خرد و عقلانیت رمزآلود است. Izquierdo نیز مانند تمامی Mamo ها تمام مدت زمان جوانی خود را صرف تعلیمات شدید معنوی کرده است. این افراد توسط پیشگوها انتخاب میشوند و 18 سال از کودکی تا جوانی را در منطقهای نزدیک به قله کوه سانتا مارتا به صورت ایزوله نگهداری میشوند. آنها تا جایی با ارزشهای جامعه خود پرورش مییابند که بتوانند به بینشی دست یابند تا مستقیما با طبیعت ارتباط برقرار کنند. آنها یاد میگیرند شبیه به یک روح مخفی زندگی کنند. این اطلاعات را Alan Ereira یک فیلمساز مستند جمعآوری کرده است.
«آموزههای اجداد ما در تکتک صخرهها و هر عنصر دیگری که با بشر در ارتباط باشد گنجانده شده است» این گفته Izquierdo است که به Arhuaco معتقد است و باور دارد ما در جهانی هوشیار زندگی میکنیم که هر عنصری دارای زندگی و آگاهی است. برای او غیر قابل درک است که «انسان مدرن» به آگاهی طبیعت در خصوص آسیبهایی که به آن وارد میشود اعتقادی ندارد.
Wade Davis انسانشناس و جستجوگر سابق National Geography که سالها با Arhuaco ها زندگی کرده و در موردشان مطالعه کرده میگوید: «برای آنها کارهایی که ما در حق طبیعت انجام میدهیم اصلا قابل درک نیست».
این افراد بومی که تقریبا بین جنگلهای صعبالعبور (و در دهههای اخیر در میان آتش ارتش کلمبیا، چریکهای فرانسوی و گروههای تحت حمایت راست) قرار گرفتهاند، تقریبا نزدیک به پنج قرن در انزوا و ابهام زندگی کردند و توانستند خاک سرزمینشان را از نفوذ خارجیها حفظ کنند. برخلاف انزوایی که در آن بودند توانستند از خرد و بینش خود در نگهداری از هارمونی طبیعت و جهان استفاده کنند.
3 دهه قبل مردم بومی سیرا متوجه شدند یخ قله مقدس سانتا ماریا در حال آب شدن است. جنگلهای ساوانا خشک شدند و دوزیستان و پروانهها دیگر در اکوسیستم دیده نشدند. وقتی در سال 1987 متوجه تغییرات آب و هوا و تأثیر آن بر کیهان شدند انجمنی راهاندازی کردند تا بتوانند Mamo ها را به پستهای دولتی منصوب کنند.
Kogi ها سنتیترین دسته قبائل بودند و میترسیدند که به دلیل ارتباط با دیگر افراد وظیفه حفاظت از زمین مختل شود؛ اما در سال 1990 Mamo آنها متوجه شد بدون ایجاد تغییر محسوس همه آنها محو خواهند شد بنابراین مردم خود را متقاعد کرد در معابر عمومی حضور یابند. آنها از Ereira درخواست کردند تا فیلم «هشدار برادران بزرگتر» را بسازد. هیچ کس به هشدار آنها در خصوص نابودی طبیعت توجه نکرد و آنها تصمیم گرفتند یک سریال بسازند تا مردم را از عاقبت آنچه در آینده انتظارشان را میکشد باخبر کنند.
همانطور که دنیا به سمت فاجعه میرفت سخنان و آگاهی بخشی این افراد توانست در مردم حس اضطرار ایجاد کند.
در حالی که در Bogotá در حال تحقیق بر روی راهنمای سفر به کلمبیا بودم به نماینده سیاسی Arhuaco (و نامزد آینده سنا) Danilo Villafañe Torres معرفی شدم. Villafañe که با نام «صدراعظم» و «برادر بزرگ» شناخته میشد در سن 23 سالگی رهبری قبیله را از پدرش Adalberto به ارث برد که در سال 1996 توسط قاچاقچیان مواد مخدر کشته شد. او از من خواست در این منطقه حضور یابم تا از Izquierdo محافظت کنم.
«برادر کریستوفر اینجاست تا پیام ما را به برادر کوچک منتقل کند» Izquierdo این حرف را به مأموران مرزی زد. او چند برگ درخت کاکائو را از کیف دوشی خود خارج کرد و آن را به مأمور داد، مأمور نیز همین کار را به نشانه آرزوی خوب انجام داد.
ما سعی داشتیم به Arhuaco وارد شویم. قلمرو خودمختار این قبائل که در قسمت وسیعی از قسمت جنوبی سانتا ماریا ساکن بودند در سال 1983 توسط دولت کلمبیا به رسمیت شناخته شد.
مأمور عبوس با اهانت مرا بدرقه کرد.
Izquierdo دوباره با اقتدار بیشتری شروع به صحبت کرد. من کلمه “National Geographic” را شنیدم و ناگهان نگهبان لبخندی زد و دروازههای عظیم باز شد و روی لولاهای زنگ زدهاش چرخید.
کوههایی که باید از آن عبور میکردیم حتی یک بز را نیز به چالش میکشید. به ندرت وسایل نقلیه میتوانستند از این مسیر عبور کنند. خیلی به ندرت به افراد خارجی اجازه ورود به پایتخت Arhuaco داده میشود. در بالای دروازهها این جمله که «ورود افراد غیربومی ممنوع» است همه جا به چشم میخورد و افراد کمی که شانس ورود دارند نیز نباید عکاسی کنند.
صبح روز بعد تصمیم گرفتم از روستا عکاسی کنم. افراد واکنشهای عجیبی نشان میدادند. بچهها و زنان فرار میکردند و مدان سعی میکردند بدون توجه و برقراری ارتباط چشمی به کار خودشان ادامه دهند.
Izquierdo به آرامی لبخند زد و نشان داد که از وجود من در آن جا خوشحال است.
Mamo با قدرت در رأس سومین موج از طرحهای Arhuaco قرار گرفته که نشان دهنده جهش بزرگی است. آنها تصمیم گرفتهاند دروازهها را به سوی گردشگری بگشایند و یک منبع اقتصادی مستقل ایجاد کنند مثل فروش صنایع دستی به برادران کوچک.
از سال 1995 گروههای زیادی در Arhuaco تصمیم به تولید قهوه و صادرات آن داشتند اما به دلیل تغییرات آب و هوایی باعث شد، کشت قهوه به مناطق مرتفعتر و خنکتر انتقال یابد. آنها در حال حاضر برای افزایش درآمد به فروش کاکائو روی آوردهاند. Izquierdo نیز تولید نیشکر برای تولید شکر قهوهای را جهت صادرات توسعه داده است.
Izquierdo میگوید ایدهاش شناساندن فرهنگشان به دنیا است، «ما باید به مردم بفهمانیم میتوان به صورت ارگانیک و بدون آسیب رساندن به مادر طبیعت کشاورزی کرد».
با این برنامه این قبایل علاوه بر کسب درآمد فرهنگشان را نیز منتقل میکنند. هدف Arhuaco این است که بتواند با درآمد خود میراث اجدادشان (زمینها و جنگلها) را تا 190000 هکتار بازگردانند.
افراد قبیله معتقدند ایده هر فردی ارزش ثبت و اجرا شدن دارد. چیزی که خیلی جلب توجه میکند شالها و کیفهای دوشی این مردمان است که با عشق و تمرکز زیاد توسط مردان بافته میشود.
هدف غایی این قبائل این است که بتوانند جهان بینی Arhuaco را به شکلی زیبا با روح، تفکر، رویاها و خاطرات مردم گره بزنند و مادر طبیعت را گزند دور نگه دارند.