زن در غرفه کنار جادهای خود، در محلهای آرام در شهر یوگیاکارتا ایستاده بود، گوجهها، لوبیاها، اسفناج و یک فلفل قرمز را خرد میکرد. همه این چیزها را در سس بادامزمینی مخلوط کرد. نام سالاد لوتک است و این سالاد را به مشتریانی که بر روی موتورسیکلتها و چهارپایههای کنار غرفه نشسته بودند، میداد. در مورد من کنجکاو شده بود. کلی سؤال در ذهن داشت و البته این احساسی متقابل بود. من برای این که بتوانم با افرادی مانند او صحبت کنم به اندونزی سفر کردم و در کلاس زبان اندونزیایی فشرده شرکت کردم؛ اما پس از گذران صدها ساعت در کلاسهای آموزشی، هنوز نمیتوانستم متوجه شوم او چه میگوید.
صحبتهای او به گوش من نصفه و نیمه میآمدند. کلمات آشناتر را متوجه میشدم، اما تعداد این کلمات بسیار اندک بود. دوست داشتم بدانم زندگی او در این وضعیت چگونه است، چه احساسی در مورد تنشهای سیاسی و فرهنگی ناشی از ایجاد دموکراسی جدید در پرجمعیتترین کشور مسلمان جهان دارد؛ اما نمیتوانستم متوجه شوم.

غذای من را پیچیده شده در روزنامه به من تحویل داد، متن روزنامه را متوجه میشدم. عبارت Bahasa Indonesia baku من را به یاد کتاب درسیام یعنی Bahasa Indonesia انداخت. معلمم در کلاس این زبان را با نام baku یا زبان استاندارد یاد کرده بود و گفته بود قرار است این نسخه از زبان اندونزیایی را یاد بگیریم زیرا زبان رسمی این کشور محسوب میشود. به این مسئله توجه زیادی نکرده بودم، گویا باید بیشتر دقت میکردم!
ریشه زبان Bahasa Indonesia در زبان مالایی است که در طول هزاره گذشته به دلیل نیازهای تجاری و اقتصادی دریایی در جنوب شرقی آسیا شکل گرفت. در این بخش که به هزاران جزیره معروف است و کشور کنونی اندونزی، مالزی و سنگاپور را شامل میشود، هنوز هم به صدها زبان سخن گفته میشود.
زبان مالایی از لحاظ دستور زبان آسانتر به نظر میرسد، سلسله مراتبی نیست و یادگیری آن راحتتر از سایر زبانهای منطقه است. مالایی زبان مادری چند بخش بود، اما با وجود سفر کردن مردم در منطقه، این زبان به عنوان زبان ارتباطی پذیرفته شد.
سپس در اوایل قرن بیستم، ناسیونالیستهای اندونزیایی، از حکومت استعماری هلند جدا شدند و اعلام استقلال کردند و به توافق رسیدند تا نسخه اصلاح شده مالایی، با واژگانی بیشتر و نام جدید را به عنوان زبان رسمی اندونزی استقلالیافته بپذیرند. به گفته بندیکت اندرسون، عضو فرهنگستان اندونزیایی دانشگاه کرنل، زبان مالایی به اندازه کافی ساده و منعطف بود تا به سرعت به زبانی سیاسی و مدرن تبدیل شود.

هدف ایجاد زبان Bahasa Indonesia شکستن موانع ارتباطی و تسهیل ورود بیش از 300 گروه قومی به کشور جدید بود که رسما در سال 1949 استقلال پیدا کرد؛ زیرا هیچ کدام از گروههای قومی بزرگ به جز جاوهایها (که زبان بسیار پیچیدهای دارند و حدود 40 درصد از جمعیت آن زمان به این زبان صحبت میکردند)، زبانی را به عنوان زبان رسمی انتخاب نکرده بودند. به همین علت احساس نابرابری و زورگویی در آنها ایجاد نشد. زبان Bahasa Indonesia کمک کرد این جامعه متنوع به سمت یکپارچگی و اتحاد برود.
اما در واقعیت، مسائل به این سادگیها نیستند. امروزه، زبان اندونزیایی استاندارد که آن چنان هم شکل تکاملیافته زبان مالایی نیست، به ندرت در گفتگوهای روزانه استفاده میشود. از نظر مردم این زبان خیلی kaku یعنی خشک و سخت است. معلم زبانم، Andini این ماجرا را زمانی به من گفت که در مورد درک سخت زبان فروشنده غرفه کنار جاده با او صحبت کردم. علاوه بر این، گاهی اوقات مردم زبان Bahasa Indonesia را برای بیان آن چه میخواهند بگویند، کافی نمیدانند. Andini اغلب به این مسئله محرومیت اشاره میکند و گاهی میخواهد از کلمات و عباراتی از زیرلهجههای جاوانی شرقی که در زادگاهش صحبت میشود، استفاده کند.
بخشی از مشکل نهفته در خود زبان است: زبان Bahasa Indonesia کلمات کمتری نسبت به اکثر زبانهای دیگر دارد. Endy Bayuni خبرنگار The Jakarta Post نوشته است ترجمه خارجیان از رمانهای اندونزیایی موجب درک و خواندن بهتر میشود، در صورتی که ترجمه اندونزیها از رمانهای خارجی به نظر پر از پرگویی و تکرار مکررات است؛ اما در این ماجرا بعد سیاسی وجود دارد.
بر اساس گفتههای دکتر نانسی جی اسمیت هفنر (Nancy J Smith-Hefner) استاد انسانشناسی دانشگاه بوستون، اندونزیها زبان Bahasa Indonesia را در مدرسه یاد میگیرند، سپس به عنوان یک بزرگسال آن را در سخنرانیهای سیاسی میشنوند، همین امر باعث میشود با آن احساس همبستگی پیدا کنند. این موضوع به مرور تشدید میشود؛ زیرا Bahasa Indonesia در دوران دیکتاتوری سوهارتو که از اواسط دهه 60 تا 1998 حکومت میکرد، شدیدا تحت تأثیر قرار گرفت و بسیاری از اشکال بیان فردی و فرهنگی را از بین برد. نلی مارتین آناتیاس از موسسه فرهنگ، گفتمان و ارتباطات دانشگاه صنعتی اوکلند توضیح میدهد: به همین دلیل است که افرادی که به این زبان صحبت میکنند به نظر میرسد نمایشی، کتابی و سخت حرف میزنند.
به نظر میرسد داشتن واحدهای زبانشناسی مشترکی که ملت اندونزیایی دارند، در برابر سادگی و استحکام زبانی، مانع جدیدی را برای برقراری ارتباط در سطح عمیقتر ایجاد میکند، زیرا اندونزیها در سخن گفتن از روش خاص خود استفاده میکنند و با توجه به منطقه، نسلها و یا طبقات اجتماعی از زبان رسمی دور و دورتر میشوند.
مردمی که از زبان Bahasa Indonesia ناراضی هستند گزینههای زیادی پیش رو دارند. صدها زبان محلی و گویش وجود دارد، گاهی اوقات با هیچ زبان دیگری ترکیب نشدهاند و گاهی هم از برخی عبارات Bahasa Indonesia در آنها استفاده میشود. در یوگیاکارتا، واقع در مرکز جاوه و قلب فرهنگ سنتی جاوهای تا حدودی به خاطر غرور و تعصب فرهنگی، اغلب به زبان جاوهای صحبت میشود.
دستفروش مواد غذایی که هر روز صبح، گاری چوبی خود را از خیابان ما رد میکند و soto ayam میفروشد (نوعی سوپ مرغ تند)، گاهی از زبان جاوهای استفاده میکند و باعث میشود فهم مکالمه برای من سخت شود. جدیدا یک چیز را سه بار برای من تکرار کرد تا متوجه شدم چه میگوید. وقتی متوجه سؤالش شدم دیدم در مورد یکی از افتخارات موروثی آنها صحبت میکند: آیا تا به حال نمایش wayang kulit(نمایش عروسکی سایهها) را که اجرایی فرهنگی از جاوه است، دیدهام؟

در عین حال، جوانان اندونزیایی مدل خودشان از زبان را دارند میسازند، انواع زبانی جالبتر و چالشبرانگیزتر برای سخنگویان قدیمی این زبان را به کار میبرند و در این جا اینترنت حد و مرز جدیدی برای زبان Bahasa Indonesia ایجاد کرده است. جوانان اندونزیایی طرفداران متعصب توییتر، فیسبوک، واتس اپ و اینستاگرام هستند و از این پلتفرمها برای گسترش دادن زبان خود با لغاتی جدید و قرض گرفته شده از سایر زبانها استفاده میکنند. وقتی با اندینی در یکی از جلسات کلاس توییتر اندونزیاییها را میخواندیم، اصطلاحات عامیانهای که به کار برده بودند، بسیار من را شوکه و گیج کرده بود.
مارتین آناتیاس در مورد حرف زدنهای غیررسمی و منطقهای به من گفته است که جوانان اندونزیایی در هنگام صحبت کردن سعی میکنند نوعی صمیمیت و هویت ایجاد کنند تا بتوانند راحتتر احساسات و خواستههایشان را بیان کنند و جوک بگویند.
با این حال زبان استاندارد اندونزیایی یعنی Bahasa Indonesia baku بهترین روش برقراری ارتباط در اینجا است و همچنین برای من هم هدف اصلیاش را اجرا میکند. وقتی به زبان استاندارد Bahasa Indonesia صحبت میکنم، خوشحالم که بسیاری از افراد از ملاقات کردن با من شاد میشوند. وقتی کسی با من با زبانی که بهتر متوجه میشوم صحبت میکند، مفهوم آن را متوجه میشوم، آنها به گونهای خود را با من انطباق میدهند، حرفهایشان را تعدیل میکنند، مسائل را آسانتر بیان میکنند و این اعمال را آگاهانه انجام میدهند.
این اتفاق زمانی افتاد که از تاکسی موتوری برای رفتن به کلاس استفاده کردم. من راننده جوان را به خوبی درک میکردم. سؤالات او از عباراتی ساده تشکیل شده بودند: الآن در کشور شما چه فصلی است؟ در کشور شما نرمافزارهای حمل و نقل وجود دارد؟ او هم به سؤالات من بسیار واضح جواب داد. در عین حال چند اصطلاح به کار بردم که تنها حفظشان کرده بودم و مورد بهتری را برای آنها به من پیشنهاد داد.
این که بدانی در چه زمانی چقدر از زبان رسمی استفاده کنی و در چه وقتهایی از سایر گویشها و لهجهها استفاده کنی و چگونه بین وحدت و تنوع ارتباطی مؤثر برقرار کنی، یکی از چالشهای این کشور و زبان اندونزیایی است.